نگاه خانوم

بخشی از رمان "ماه نسا می آید"

سمیه تاج الدین
نگاه خانوم

بخشی از رمان "ماه نسا می آید"

دست‌های تو پر از صفا و پر از صداقت است، دست‌های پراز غرور، پر از نشاط. گویاتراز کلام روشن‌تر از نگاه است. آری دست‌های پر از دعاست. پر از سلام. این دست‌های بی ریا، اصلا عاری ز هر چه عیب، پاک و منزه است.

دست‌هایت چون دست کودکان، معصوم و بی گناه، دست‌هایت پر از سرود، پر از ترانه است.

دستت پر از بهار می‌تواند راحت به آسمان برسد و راحت می‌تواند یک بغل ستاره با خود بیاورد.

دست‌هایت در روز می‌درخشد و در شب چون ماه، مهتاب، آشیانه‌ی تنهایی من است. من این دست‌های پر از خاطره را حاضر نی‌ام از خود جدا کنم. پس با من بمان ای ماه نسای عزیز؛ ای مالک دست‌های مهربان! با من بمان تا ابد. تا زنده هستم با من بمان. پیش من، پهلوی من تا زندگی کنیم و با هم شادمان شویم.

برگرفته از رمان ماه نسا می آید

نویسنده علی اکبر دولت آبادی


موضوعات مرتبط: معرفی، نقد و بررسی کتاب ، دکتر علی اکبر دولت آبادی، روانشناس
برچسب‌ها: رمان , ماه نسا می آید , علی اکبر دولت آبادی

تاريخ : پنجشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۹ | 17:1 | نویسنده : سمیه تاج الدین |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.