به نام خدای مهربان. با سلام و درود به شنوندگان عزیز رادیو سلامت. دکتر علی اکبر دولت آبادی هستم روانشناس بالینی و طب تکمیلی.
امروز از زیباترین مهارت میخوام باهاتون حرف بزنم. میخوام دربارهی موضوع "از عشق و دوست داشتن چه میدانیم؟" با شما صحبت کنم. این بحث بسیار وسیع و گسترده و شنیدنی است و به چندین جلسه وقت نیاز دارد.

عشق از واژهی عشقه گرفته شده. گیاهی است که بسیار سریع رشد میکنه و در کنار ریشهی گیاهان و درختان میروید و با استفاده از ریشهی آنها به گردن گیاه یا همان ساقه یا تنهی گیاه میپیچه. به طوریکه در عرض چند روز تمام شاخه و تنهی درخت را درگیر خود میکنه و به خاطر مصرف بیش از حد آب نمیذاره که ریشهی گیاه یا درخت از آب کافی بهره ببره. حتی درختان تنومند رو هم میخشکونه.
در زمانهای دور و در افسانهها، کسی که دچار علاقهی شدید روحی - روانی و جسمی میشد، از این صفت گیاهان استفاده میکردند و بهشون عاشق میگفتند و این صفت رو عاشق شدن نامیدند. این واژه در زبانهای دیگهی جهان به این شکل ظاهر نشده و استفاده نشده است.
در اینجا به معنی حقیقی و کاذب عشق اشارهای مختصر میکنم. در معنی وصفی، عشق یکی از صفات خوب محسوب میشه.
خداوند عاشقه و به مخلوقات خود عشق میورزه. خداوند همهاش عشق است.
عاشق کسی است که در راه خدا شهید شه. شهید قبل از شهادت رنگ پریده میشه و چهرهی عاشق رنگ پریده و زرده. عاشق در عشق محو میشه. همانطور که همه چیز در شعلهی آتشین عشق میسوزه. از این رو شخص عاشق دیوانه وار و جنون آمیز خودشو به معشوق میرسونه.
عشقهای ناب که جبنهی معنوی دارند، شعلههای متفاوتی دارند و وسعت و شدت اونها قابل مقایسه با عاشقهای زمینی و کاذب نیست. اما متأسفانه از این واژه استفادههای متعددی شده است. در واقع در خیلی موارد در پایینترین سطح عاطفی استفادههای ناموزون و ناهماهنگی شده که خود واژه هم از این گونه استفادهها شرم پیدا میکنه.
در جهان امروز به ویژه در کشورهای شرقی استفاده از این واژه بسیار به چشم میخورده. به طوریکه برای هر گونه علاقه و وابستگی جزئی، راحتترین کلمه که عشق است را به زبون میارن. "من عاشق دوغم." "عشقمه اینجوری حرف بزنم." "طرف خیلی عشقیه." "من عاشق این غذا هستم."
در مراحل کمی بالاتر جوان هنوز به رشد کافی نرسیده خودشو عاشق و دلسوخته خطاب میکنه و معشوق رو در همسایگی به راحتی پیدا میکنه. به اصطلاح با یک نگاه عاشق میشه و از عشق فقط حسش رو میدونه.
کمی بالاتر در سنین جوانی دوست داشتن رو با عشق اشتباه میگیره و وقتی از واژهی عشق استفاده میکنه، لذت میبره. از دوست یا طرف مقابلش هم همین انتظار رو داره. اگه با هم، هم عقیده باشن، یکی خودشو عاشق و دیگری معشوق مینامد و جلوههای به اصطلاح عاشقانه را آغاز میکنن که البته شرایط سنی اینگونه ایجاب میکنه.
این دوران که دوران التهاب و دگرگونی است و عاطفه و احساس رقیق است به پایان میرسد.
بعد در سنینی بالاتر انسان نیاز به یک همراه، همدل و همسر خوب رو در خود احساس میکنه و دوست داره به کسی علاقه داشته باشه و این علاقه را در جفت مخالف خود احساس میکنه. در این موقع از اصطلاح عشق استفاده میکنه و میخواد بفهمونه که از همفکری و هم صحبتی لذت میبره و احساس دوست داشتن رو در حدی بالا از خود بروز میده. او را دیوانه وار دوست داره و در حقیقت عاشق او شده و از این رابطه و احساس که بنا به نیاز انسان، خداوند در او قرار داده، لذت میبره و ادامه این رابطه در نهایت به ازدواج، نزدیک شدن و زیر یک سقف زندگی کردن میانجامه.
ازدواج و همسریابی یا همسان گزینی خواست خداوند است. همانطور که در قرآن مجید به این نکته اشاره شده که برای شما جفت و همسر آفریدیم که در کنار او به آرامش برسید.
با آرزوی موفقیت و بهروزی، همگی شما را به خداوند منان میسپارم. تا روزی دیگر خدا یار و نگهدارتان باد.
از مصاحبه های رادیو سلامت با دکتر علی اکبر دولت آبادی درسال های 1389 و 1390
موضوعات مرتبط: روانشناسی ، دکتر علی اکبر دولت آبادی، روانشناس
برچسبها: روانشناسی , علی اکبر دولت آبادی